به اتاق می آیی
با زعفران لب ها و
عطر زردچوبه ی بیمارت
دهانم خیس
و درد
در شقیقه هام بیداری می کند.
نور
از در نیمه باز
روشن کرده
خز نرم شانه هایم را
سوزن سوزن
در جان پیر تو.
اسمم را نمی دانی
در عطر غمگینت
یازده سالگی
هزار ماهی تنهاست.